u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه
![]() |
||||
![]() |
یکشنبه 86/5/28 ساعت 11:27 صبح حکایت شده:در بادیه وبیابانی،مردی بود،خیمه ای درست کرده بودوبا همسرش در زیر آن خیمه زندگی میکردند،این زن وشوهر از مال دنیا ،یک الاغ داشتند که با آن آب می آوردند وبعنوان تجارت از آن استفاده میکردند ویک خروس داشتند که آنانرا برای نماز بیدار میکرد ویک سگی داشتند که آنها را در بیابان از گزند جانوران حفظ مینمود،شبی روباهی آمد وخروس آنانرا گرفت وخورد،آنها خیلی محزون شدند ،شوهر ،مرد صالحی بود ،گفت:امید آنکه خیر باشد،سپس گرگی آمد؛شکم الاغ را درید وکشت،مرد گفت:امید آنکه خیر باشد شبی دیگر ،به سگ آنان صدمه ای رسید ومرد ،مرد گفت:امید آنکه خیر باشد.بعد از ایامی،اوضاع واحوال بهم خورد،تمام مردمی که در اطراف آنان زندگی میکردند بدست دشمنان افتادند،عده ای اسیر گشتند بعد معلوم شد که دشمن صدای الاغ وسگ وخروس به وجود آنان پی برده است ولی این زن وشوهر چون سگ والاغ وخروس نداشتند از قتل وغارت محفوظ ماندند به این ترتیب جمله (امید آنکه خیر باشد)محقق گردید. نوشته شده توسط: مهربون ******* ************ ********************************* ************ ******* i لیست کل یادداشت های این وبلاگ امید آنکه خیر باشد! ********************************* ![]() ![]() ![]() |
![]() |
||
![]() |
******************** :: حقیقتش ::
******************** :: در این مورد چیزی به کسی نگی ها،بین خودمون بمونه::
******************** :: آرشیو :: ******************** :: دوستان من :: |
![]() |
||
![]() |
![]() |